خواستگاري دختران از پسران!

HAMID_007

=> شاه داماد اومد ===>

من تحصیلات عالیه دارم ببین =>

تازه خیلی هم آدم رمانتیکی هستم نیگا کن =>

دوست دارم خواستگارم اینجوری باشه شاهزاره =>

تازه آقا هم آوردم که خطبه عقد رو بخونه ایناهاش =>

متشکرم =>

niyosha488

بابا شا داماد
اون کراواتت منو کشته
ولي يه توصيه جدي اونو در بيار چون تو دعوا جا دست خوبي داره برا کشيدن
خداي ناکرده يه موقع خفه مي شي ها
راستي مواظب عسلها باش تند تند نخور زود تموم ميشه
خنده به تمام معنا

maxpal97

کی لی لی لی ........... Mr. Green

libero

حالا گذشته از شوخي . اين مطلي خيلي مهم هست و جاي بحث داره . من خودم مخالفتي با خواستگاري دختر از پسر ندارم .

با صحبتهايي كه تو برداشن سوم شده تا حدودي موافقم .

من اگر دخترم واقعاً از كسي خوشش بياد حتماً براش پا پيش ميزارم Very Happy

به نظرم هيچ مانعي نداره كه يك دختر عشقش رو به پسر مورد علاقش ebraz كنه . البته درصورتي كه شناخت كافي روي اون پسر داشته باشه . چون به هرحال اگر اين موقعيت براي تشكيل زندگي مشترك باشه نميشه باري به هر جهت رفتار كرد............

Raha

در مورد تحصيلات من مخالفتي ندارم البته تا جايي كه به خونه و زندگي و بچه لطمه اي نخوره خنده به تمام معنا

واويلا رمانتيک هم هستي Neutral

خوب يک کاريش ميکنم ماهي يک شب ميبرمت جيگري مش رحمان Laughing

زير نور مهتابي جيگر ميخوريم

5 سالي يه بار هم ميبرمت زيارت امام رضا Very Happy

گل و گمبيلم که تو خونه زياده

حالا راضي شدي؟

تو هم بايد سر بزير و نجيب باشي و حرف گوش کن Very Happy

گفته باشم

قبلتو ؟

Raha

HAMID_007

niyosha488, جان اينجا دعوا نيست عزيزم دارن از من خواستگاري ميكنن Embarassed

niyosha488, منو ميخوان ببرن جيگركي مش رحمان دلت بسوزه اونم زير نوره مهتابي واي چه رمانتيك

البته من يه ذره سر به هوا و شيطون هستم 8)

كرواتم رو هم خيلي دوست دارم مثل عين ا... باقر زاده

حالا قبوله

Raha

یه روز یه بنده خدا میره خواستگاری می بینه عروس ریش داره! خنده اش میگیره و عروس ناراحت میشه! بهش میگن برو از دلش دربیار میره پیش عروسه و میگه عروس خانم ماشاا.. واسه خودت مردی شدیا!! حالا چرا گریه می کنی؟!!

اینم یه شعر تقدیم به HAMID_007

دخـتـری از کوچه باغی می گذشت
یـک پـسـر در راه نـاگـه سـبـز گـشـت
در پـی اش افــتـاد و او گــفـتـا سـلام
بـعـد از آن دیـگـر نـگـفـت او یـک کلام

دخـتــر ا مــا نـاگـهــان و بـی درنـگ
سـوی او بـرگـشـت مـثل یـک پـلـنـگ
گـفـت بـا او : بـچـه پـر روی خـفـن
می دهی زحمت به بانویی چو من؟
مـن کـه نـامـم هـسـت در این دنیا رها
مــن کــه زیــبــایــم مــثــال روی ماه
مــن کــه در نــبــش خــیــابــان بـهـار
مــی کــنـم در شـرکــت رایــانــه کــار
دخـتـری چـون مـن کـه خیلـی خانمه
بیست و چهار ساله, مـجرد, دیپلمه
دختری که خانه اش در شهرک است
کوی پنجم, نبش کوچه, نمره شصت

در چـه مـورد بـا تـو گـردد هـم کـلام؟!
بـا تـو مــن حـرفـی نـدارم, والـسـلام!

خنده به تمام معنا

در پایان هم باید خدمتتون عرض کنم که من اِند تیریپ, قیافه, هیکل, کلاس, مایه, و... هستم, زن من می شی؟!!!!!!!!!!!!!!! نه منظوووووورم اینه که شوهر من میشی؟ اشتباه لپی بود!!!

HAMID_007

Raha

ای بخشکی شانس

شریک دزد و رفیق قافله؟؟؟؟؟ تو روز روشن ؟ خیانت؟ این بوددددددددد نجابتت؟؟؟

یه کاری نکنا... من اگه خدای نکرده غیرتی بشم دیگه کسی را نمیشناسما

خلاصه گفته باشم اگه در شهر بهت پیشنهاداتی شد....

بعد به قول Niyosha کراواتت میشه طنااب دارها

از ما گفتن