یه مشاعره کوچولویه دیگه (البته ایندفه یکم بزرگتر )

Raha

نهان در خود چه داري اي نگاه آتشين امشب؟
كه پرهيز حيا را برق سوزان تو ميسوزد
گريزاني ز من، چون لاله از خورشيد تابستان؛
مگر از تابشم، اي نازنين! جان تو ميسوزد؟

mostafa728

یا علی جان تا ز عشقت دم زدم پرسه در شش گوشه عالم زدم Embarassed

Raha

مي خواهم که جاودانه بماني کنارم
بيمار خنده هاي توام بيشتر بخند
خورشيد ارزوي مني گرمتر بتاب

ب

sooraty

از شعر هاي خودم مي نويسم : 8)
برسد به دست ياري كه نديده ديده او را
به ميان جمع گل ها نگهي نچيده او را

به دلان هرزه هرگز نكند عنايتي او
نكند ز كار زشتم خبري رسيده او را

Raha

soorati @

آب و آتش نسبتی دارند جاویدان
مثل شب با روز ، اما از شگفتیها
ما مقدس آتشی بودیم و آب زندگی در ما
آتشی با شعله های آبی زیبا

animeditor

اگر داری امید ساحل ای دوست
مشو از زورق دل غافل ای دوست

ت

Raha

ترسم از بی رحمی شب نیست
ترسم از دلتنگی فرداست
ترسم از شب مرگی آواز
ترسم از تدفین قمری هاست

ت

pesi

تا نيفتي عقب از صف بنهي جايِ خودت

يك سبد جايي و پيتِ حلبي در جايي!

خنده به تمام معنا

)) ي ((

animeditor

یکی میاد اگه بگم، یک گل سرخ بهار می شی
یه قطره خون رو آینه، یه چشم انتظار می شی

Raha

یاران ناشناخته ام
چون اختران سوخته
چندان به خک تیره فرو ریختند سرد
که گفتی
دیگر، زمین، همیشه، شبی بی ستاره ماند.

د