یه مشاعره کوچولویه دیگه (البته ایندفه یکم بزرگتر )

ali

ياد باد آن که ز ما وقت سفر ياد نکرد
به وداعي دل غمديده ما شاد نکرد

آن جوان بخت که مي‌زد رقم خير و قبول
بنده پير ندانم ز چه آزاد نکرد

کاغذين جامه به خوناب بشويم که فلک
رهنمونيم به پاي علم داد نکرد

"د" بدید.... Mr. Green

sooraty

دل به امید وصل توهمدم جان نمی شود
جان به هوای کوی تو خدمت تن نمی کند

ali

دل بر این پیره زن عشوه گر دهر مبند
نو عروسیست که در عقد بسی داماد است

"ت" لطفا.........

sooraty

تو را می خواهم و دانم که هرگز
به کام دل در آغوشت نگیرم

تویی آن آسمان صاف و روشن
من این کنج قفس . مرغی اسیرم
_م_

زنده یاد فروغ
( به قول یکی از دوستام که اتفاقا اون هم شاعره _ خاله فروغ _)

ali

مگر تو شانه زدي زلف عنبرافشان را
که باد غاليه سا گشت و خاک عنبربوست

"ت" بدین...

libero

تا گنج ِ غمت در دلِ ویرانه مقیم است

همواره مرا کنج خرابات مقام است

از ننگ ، چه گویی که مرا نام زِ ننگ است

و ز، نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است

(حافظ)

"ت"

sooraty

تو كز محنت ديگرن بي غمي نشايد كه نامت نهند آدمي Mad

ي بدين

ali

یارب سببی ساز که یارم به سلامت
باز آید و برهاندم از بند ملامت....

خاک ره آن یار سفر کرده بیارید
تا چشم جهان بین کنمش جای اقامت...

"ت" بدید

sooraty

تو كز محنت ديگران بي غمي

نشايد كه نامت نهند آدمي

libero

يارب چكنم با اين دل بيتاب
هر دم مي طلبد يك پيمانه مي ناب
هوشياري نخواهد دل ديوانه من
ساقيا لبريز كن پيمانه ام، پيمانه ام

" م "