چند وقت پيش من يه داستاني نوشتم اسمش اين بود " جسمم نشسته پشت ميله حسرت دلم كجاست ؟ " امروز داشتم ورق ميزدم دفترمو چشمم افتاتد به همون داستان اين چندتا بيت رو بعد از خوندش نوشتم :
جسمم نشسته پشت ميله حسرت دلم كجاست ؟
از تنگ ناي ساكت قلبم
نوري رميده و آرام ميرود
شوق رسيدن و آغوش باز او
در سينه مانده و ناكام، مي رود
( فصل ميخوره )
درد دلتنگي به قلبم موج موج
مي زند با نعره شلاقي ز خشم
مي رود آرام تا گرماي او
شعله هاي اشك خشكاند به چشم
* فصل خوردن تو داستان نويسي يعني گذشتن زمان ، يعني با قرار دادن فصل تو نوشته بخوايم گذشتن زماني رو بدون توصيف با جمله اضافه نشونش بديم . توي داستان نويسي با شعر براي نشون دادن فصل خوردن از يك مربع كوچيك استفاده مي كنند .