كنترل پنل             جستجو               پرسشهای متداول            .:: آخرین پست‌های انجمن ::.            لیست اعضا            مدیران سایت             درجات        ورود
فهرست انجمن‌ها -> علمي-آموزشي، اجتماعي، فرهنگي -> انجمن ادبي
پاسخ دادن به این موضوع رفتن به صفحه قبلی  1, 2, 3, 4  بعدی
یه شعر!!!!!!!
پست تاریخ: چهار‌شنبه 1 آذر 1385 - 21:30    
Raha
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 297
عضو شده در: 22 آبان 1385
محل سکونت: Hamburg
germany.gif


امتياز: 2475

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email

از دوست داشتن







امشب از آسمان دیده تو
روی شعرم ستاره میبارد
در سکوت سپید کاغذها
پنجه هایم جرقه میکارد
شعر دیوانه تب آلودم
شرمگین از شیار خواهشها
پیکرش را دوباره می سوزد
عطش جاودان آتشها
آری آغاز دوست داشتن است

]

گرچه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست
از سیاهی چرا حذر کردن
شب پر از قطره های الماس است
آنچه از شب به جای می ماند
عطر سکر آور گل یاس است



آه بگذار گم شوم در تو
کس نیابد ز من نشانه من
روح سوزان آه مرطوب من
بوزد بر تن ترانه من
آه بگذار زین دریچه باز
خفته در پرنیان رویا ها
با پر روشنی سفر گیرم
بگذرم از حصار دنیاها
دانی از زندگی چه میخواهم
من تو باشم ‚ تو ‚ پای تا سر تو
زندگی گر هزار باره بود
بار دیگر تو بار دیگر تو
آنچه در من نهفته دریاییست
کی توان نهفتنم باشد
با تو زین سهمگین طوفانی
کاش یارای گفتنم باشد
بس که لبریزم از تو می خواهم
بدوم در میان صحراها
سر بکوبم به سنگ کوهستان
تن بکوبم به موج دریا ها
بس که لبریزم از تو می خواهم
چون غباری ز خود فرو ریزم
زیر پای تو سر نهم آرام
به سبک سایه تو آویزم

آری آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه نا پیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: پنج‌شنبه 2 آذر 1385 - 10:08    
niyosha488
کاربر فعال
کاربر فعال


پست: 1537
عضو شده در: 11 مرداد 1385

blank.gif


امتياز: 14831

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

او ، روشني و گرمي بازار وجود است .
در سينه من نيز ، دلي گرم تر از اوست .
او يك سرآسوده به بالين ننهادست
من نيز به سر مي دوم اندر طلب دوست .

ما هردو ، در اين صبح طربناك بهاري
از خلوت و خاموشي شب ، پا به فراريم
ما هر دو ، در آغوش پر از مهر طبيعت
با ديده جان ، محو تماشاي بهاريم .

ما ، آتش افتاده به نيزار ملاليم ،
ما عاشق نوريم و سروريم و صفاييم ،
بگذار كه – سرمست و غزل خوان – من و خورشيد :
بالي بگشاييم و به سوي تو بياييم .

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: پنج‌شنبه 2 آذر 1385 - 14:24    
sooraty
مدير انجمن ادبي
مدير انجمن ادبي


پست: 478
عضو شده در: 2 مرداد 1384
محل سکونت: .::ساوه::.
iran.gif


امتياز: 4538

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email

اينا رو بخونيد نظر بديد ممنون ميشم بگيد كجاهاش اشكال داره

دريا رهايم كن ز غم هاي زمانه ..... از ناله هاي صبح دم دردِ شبانه
دلگير تر از ماه پشت ابر هايم ..... زين رو صدايت مي كنم من عاشقانه
.........................................................................................
دريا چه مي شود تورا آنگه كه مستي . . . . آنگه كه عهد از مرد قايقران شكستي

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: پنج‌شنبه 2 آذر 1385 - 16:26    
sooraty
مدير انجمن ادبي
مدير انجمن ادبي


پست: 478
عضو شده در: 2 مرداد 1384
محل سکونت: .::ساوه::.
iran.gif


امتياز: 4538

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email

چند وقت پيش من يه داستاني نوشتم اسمش اين بود " جسمم نشسته پشت ميله حسرت دلم كجاست ؟ " امروز داشتم ورق ميزدم دفترمو چشمم افتاتد به همون داستان اين چندتا بيت رو بعد از خوندش نوشتم :

جسمم نشسته پشت ميله حسرت دلم كجاست ؟

از تنگ ناي ساكت قلبم
نوري رميده و آرام ميرود

شوق رسيدن و آغوش باز او
در سينه مانده و ناكام، مي رود

( فصل ميخوره )


درد دلتنگي به قلبم موج موج
مي زند با نعره شلاقي ز خشم

مي رود آرام تا گرماي او
شعله هاي اشك خشكاند به چشم



* فصل خوردن تو داستان نويسي يعني گذشتن زمان ، يعني با قرار دادن فصل تو نوشته بخوايم گذشتن زماني رو بدون توصيف با جمله اضافه نشونش بديم . توي داستان نويسي با شعر براي نشون دادن فصل خوردن از يك مربع كوچيك استفاده مي كنند .

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 


این مطلب آخرین بار توسط sooraty در شنبه 4 آذر 1385 - 12:35 ، و در مجموع 1 بار ویرایش شده است.
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: پنج‌شنبه 2 آذر 1385 - 16:57    
niyosha488
کاربر فعال
کاربر فعال


پست: 1537
عضو شده در: 11 مرداد 1385

blank.gif


امتياز: 14831

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

ابر ها


بی غرور و بی هدف


اسیر دست باد


همیشه تو آسمون به این بزگی


به این طرف و اون طرف کشیده میشن


کسی چه میدونه


شاید زنده باشن


شاید هم نه


شاید اون ها هم مثل من و تو فکر کنن !




راستی تو فکر میکنی ؟


خودت رو نگیر !


فکر کردن که افتخار نیست !


مهم اینه که به چی فکر کنی ...




______________________________________________
آفرين آفرين آفرين جناب sooraty, خيلي جالب بود Mr. Green

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: شنبه 4 آذر 1385 - 12:41    
libero
عضو گروه مديريت آفتابگردان
عضو گروه مديريت آفتابگردان


پست: 1175
عضو شده در: 16 آبان 1384
محل سکونت: تهران
iran.gif


امتياز: 11304

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email

نقل قول:

دريا رهايم كن ز غم هاي زمانه ..... از ناله هاي صبح دم دردِ شبانه
دلگير تر از ماه پشت ابر هايم ..... زين رو صدايت مي كنم من عاشقانه


خيلي قشنگ بود ولي تو رو خدا اينقدر حس غم رو تو شعرهات زياد نكن

بابا دلم پكيد Crying or Very sad

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: شنبه 4 آذر 1385 - 13:20    
pesi
شروع فعاليت
شروع فعاليت


پست: 25
عضو شده در: 22 شهریور 1385
محل سکونت: mashhad
blank.gif


امتياز: 226

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

اين شعر از داداشم
آمدي جانم به قربانت ولي حالا چرا عاقل كند كاري كه باز آيد به كنعان غم مخور

اينم يه شعر قشنگ از دوستم
كوچه ها تنگ تر از تنگي گورستان است ... ... ... شهر دل خسته پر از بوي تن شيطان است
آنكه آغوش تو را با تن خود پر ميكرد ... ... ... ... دشنه اي تيز به پيراهن او پنهان است

اين چه نيرنگ كثيفيست خدا نشناسان ... ... ... باز هم بر سر نيزه ورقي قرآن است
بيخود آزار مده نسل شقايق ها را ... ... ... ... ... اين تباريست كه از نسل خودي بيجان است

اي مترسك به چه كاري تو مگر مي آيي ؟ ... ... ... حسرت مزرعه ها بوي نمي باران است
... ... ... ... 8)
به دليل اينكه اجازه ازش نگرفتم باقي شعر رو بعد از اجازه گرفتن (( اگه بده Laughing )) ميزارم واستون
همچنين شعراي ديگش Mr. Green

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: شنبه 4 آذر 1385 - 13:45    
pesi
شروع فعاليت
شروع فعاليت


پست: 25
عضو شده در: 22 شهریور 1385
محل سکونت: mashhad
blank.gif


امتياز: 226

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

Mr. Green اينم از يه شعر يزدي خنده به تمام معنا "" با ترجمه ""

بر باد نده اقده اين زلف شل افته
bar baad nade eghade in zolfe sholoftah

بيزار كه بر بشن ملت يخوده شل افته
beyzar ke bar bashne molet yakhodah shol oftah

اون بي پيري رو كه رقيبوم شده امشو
oon bi piari ro ke raghibom shoda emshoy

زنجير مزنم اقه توو فرقش كه پس افته
zanjir mezanam egha too farghesh ke pasofta

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: شنبه 4 آذر 1385 - 15:22    
niyosha488
کاربر فعال
کاربر فعال


پست: 1537
عضو شده در: 11 مرداد 1385

blank.gif


امتياز: 14831

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

آفرين آفرين pesi, جان دستت درد مخصوصاٌ اون شعرهاي يزدي خيلي جالبه من چمد تا دوست يزدي دارم برا همين يزديها رو دوست دارم زبون قشنگي دارن مخصوصاٌ تلفظ (ق) خيلي جالبي دارن Mr. Green

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: شنبه 4 آذر 1385 - 23:49    
pesi
شروع فعاليت
شروع فعاليت


پست: 25
عضو شده در: 22 شهریور 1385
محل سکونت: mashhad
blank.gif


امتياز: 226

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

Embarassed خواهش ميكنم قابلي نداشت Laughing
اينم يه شعر ديگه كه قشنگه

بس كه ماندم به غريبي وطن از يادم رفت!

بس كه خاموش نشستم سخن از يادم رفت!

بس نخوردم شكمي سير در اين قحط غذا

پاك سوراخ گشاد دهن از يادم رفت!

بس كه گشتم به جهان لخت به جدم سوگند

شكل تنبان و كت و پيرهن از يادم رفت!

بس که از دست تو در خانه نشستم ای دوست

گردش گلشن و سیر چمن از یادم رفت!

بس كه از يار جفا پيشه كتك ها خوردم

عشق بازي و شراب كهن از يادم رفت!

خواستم تا كه بميرم شوم آسوده ز رنج

سدر و كافور خريدم كفن از يادم رفت!!!

اگه خوشتون مياد از ايجور شعرا زياد بلدم
ايا بزارم يا نه ؟؟؟
نظر بدين

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:


نمایش پستها:                 مشاهده موضوع قبلی :: مشاهده موضوع بعدی  
پاسخ دادن به این موضوع
 
رفتن به صفحه قبلی  1, 2, 3, 4  بعدی
صفحه 2 از 4

تمام زمانها بر حسب GMT + 3.5 Hours می‌باشند
 Related Topics 


 information 

 

پرش به:  
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید


Copyright 2004-2024. All rights reserved.
© by Aftabgardan Cultural Center : Aftab.cc