كنترل پنل             جستجو               پرسشهای متداول            .:: آخرین پست‌های انجمن ::.            لیست اعضا            مدیران سایت             درجات        ورود
فهرست انجمن‌ها -> علمي-آموزشي، اجتماعي، فرهنگي -> انجمن ادبي
پاسخ دادن به این موضوع رفتن به صفحه 1, 2, 3, 4  بعدی
یه شعر!!!!!!!
پست تاریخ: پنج‌شنبه 18 اسفند 1384 - 12:31    
libero
عضو گروه مديريت آفتابگردان
عضو گروه مديريت آفتابگردان


پست: 1175
عضو شده در: 16 آبان 1384
محل سکونت: تهران
iran.gif


امتياز: 11304

عنوان: یه شعر!!!!!!! خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email

[/img]

[
حالم بد نيست غم کم می خورم
کم که نه! هر روز کم کم می خورم

آب می خواهم، سرابم می دهند
عشق می ورزم عذابم می دهند

خود نمی دانم کجا رفتم به خواب
از چه بيدارم نکردی؟ آفتاب!!!!

خنجری بر قلب بيمارم زدند
بی گناهی بودم و دارم زدند

دشنه ای نامرد بر پشتم نشست
از غم نامردمی پشتم شکست

سنگ را بستند و سگ آزاد شد
يک شبه بيداد آمد داد شد

عشق آخر تيشه زد بر ريشه ام
تيشه زد بر ريشه ی انديشه ام

عشق اگر اينست مرتد می شوم
خوب اگر اينست من بد می شوم

بس کن ای دل نابسامانی بس است
کافرم! ديگر مسلمانی بس است

در ميان خلق سر در گم شدم
عاقبت آلوده ی مردم شدم

بعد از اين بابی کسی خو می کنم
هر چه در دل داشتم رو می کنم

نيستم از مردم خنجر بدست
بت پرستم، بت پرستم، بت پرست

بت پرستم،بت پرستی کار ماست
چشم مستی تحفه ی بازار ماست

درد می بارد چو لب تر می کنم
طالعم شوم است باور می کنم

من که با دريا تلاطم کرده ام
راه دريا را چرا گم کرده ام؟؟؟

قفل غم بر درب سلولم مزن!
من خودم خوشباورم گولم مزن!

من نمی گويم که خاموشم مکن
من نمی گويم فراموشم مکن

من نمي گويم که با من يار باش
من نمی گويم مرا غم خوار باش

من نمی گويم،دگر گفتن بس است
گفتن اما هيچ نشنفتن بس است

روزگارت باد شيرين! شاد باش
دست کم يک شب تو هم فرهاد باش

آه! در شهر شما ياری نبود
قصه هايم را خريداری نبود!!!

وای! رسم شهرتان بيداد بود
شهرتان از خون ما آباد بود

از درو ديوارتان خون می چکد
خون من،فرهاد،مجنون می چکد

خسته ام از قصه های شوم تان
خسته از همدردی مسموم تان

اينهمه خنجر دل کس خون نشد
اين همه ليلی،کسی مجنون نشد

آسمان خالی شد از فريادتان
بيستون در حسرت فرهادتان

کوه کندن گر نباشد پيشه ام
بويی از فرهاد دارد تيشه ام

عشق از من دورو پايم لنگ بود
قيمتش بسيار و دستم تنگ بود

گر نرفتم هر دو پايم خسته بود
تيشه گر افتاد دستم بسته بود

هيچ کس دست مرا وا کرد؟
نه! فکر دست تنگ مارا کرد؟ نه!

هيچ کس از حال ما پرسيد؟
نه! هيچ کس اندوه مارا ديد؟ نه!

هيچ کس اشکی برای ما نريخت
هر که با ما بود از ما می گريخت

چند روزی هست حالم ديدنیست
حال من از اين و آن پرسيدنيست

گاه بر روی زمين زل می زنم
گاه بر حافظ تفاءل می زنم

حافظ ديوانه فالم را گرفت
يک غزل آمد که حالم را گرفت:

"ما زياران چشم ياری داشتيم
خود غلط بود آنچه می پنداشتيم
/[]]"[/

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: پنج‌شنبه 18 اسفند 1384 - 22:55    
Arash-Xp
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 352
عضو شده در: 12 شهریور 1384
محل سکونت: اصفهان
iran.gif


امتياز: 3277

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

آفرين آفرين آفرين آفرين

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: سه‌شنبه 23 آبان 1385 - 14:48    
Raha
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 297
عضو شده در: 22 آبان 1385
محل سکونت: Hamburg
germany.gif


امتياز: 2475

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email

و بعد از رفتنت





شبي از پشت يك تنهايي نمناك و باراني ترا با لهجه گلهاي نيلوفر صدا كردم
تمام شب براي با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهايت دعا كردم
پس ازيك جستجوي نقره اي در كوچه هاي آبي احساس
تو را از بين گلهايي كه در تنهايي ام روييد با حسرت جدا كردم
و تو در پاسخ آبي ترين موج تمناي دلم گفتي
دلم حيران و سرگردان چشماني است رويايي
و من تنها براي ديدن زيبايي آن چشم
تو را در دشتي از تنهايي و حسرت رها كردم
همين بود آخرين حرفت
و من بعد از عبور تلخ و غمگينت
حريم چشمهايم را بروي اشكي از جنس غروب ساكت و نارنجي خورشيد وا كردم




نمي دانم كه چرا رفتي
نمي دانم چرا شايد خطا كردم
و تو بي آن كه فكر غربت چشمان من باشي
دانم كجا تا كي براي چه
ولي رفتي و بعد از رفتنت باران چه معصومانه مي باريد
و بعد از رفتنت يك قلب دريايي ترك برداشت
و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمي خاكستري گم شد
و گنجشكي كه هر روز از كنار پنجره با مهرباني دانه بر مي داشت
تمام بال هايش غرق در اندوه غربت شد
و بعد از رفتن تو آسمان چشمهايم خيس باران بود
و بعد از رفتنت انگار كسي حس كرد من بي تو تمام هستي ام از دست خواهد رفت
كسي حس كرد من بي تو هزاران بار در هر لحظه خواهم مرد
كسي فهميد تو نام مرا از ياد خواهي برد



و من با آنكه مي دانم تو هرگز ياد من را با عبور نخواهي برد
هنوز آشفته چشمان زيباي توام
برگرد
ببين كه سرنوشت انتظار من چه خواهد شد
و بعد از اين همه طوفان و وهم و پرسش و ترديد
كسي از پشت قاب پنجره آرام و زيبا گفت
تو هم در پاسخ اين بي وفايي ها بگو در راه عشق و انتخاب آن خطا كردم
و من در حالتي ما بين اشك و حسرتو ترديد
كنار انتظاري كه بدون پاسخ و سردست
و من در اوج پاييزي ترين ويراني يك دل
ميان غصه اي از جنس بغض كوچك يك ابر
نمي دانم چرا شايد به رسم و عادت پروانگي مان باز
براي شادي و خوشبختي باغ قشنگ آرزوهايت دعا كردم

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: چهار‌شنبه 24 آبان 1385 - 09:58    
libero
عضو گروه مديريت آفتابگردان
عضو گروه مديريت آفتابگردان


پست: 1175
عضو شده در: 16 آبان 1384
محل سکونت: تهران
iran.gif


امتياز: 11304

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email

آفرين آفرين بابا كارت درسته Wink

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: چهار‌شنبه 24 آبان 1385 - 14:22    
sooraty
مدير انجمن ادبي
مدير انجمن ادبي


پست: 478
عضو شده در: 2 مرداد 1384
محل سکونت: .::ساوه::.
iran.gif


امتياز: 4538

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email

فقط يه بيتن از شعرم رو مي نويسم چون مي دونم يکي دعوام مي کنه :



کجا شيرين تر از مرگ است جاني
که گير ندت به جايي و مکاني
[img]]

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: چهار‌شنبه 24 آبان 1385 - 16:45    
Raha
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 297
عضو شده در: 22 آبان 1385
محل سکونت: Hamburg
germany.gif


امتياز: 2475

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email

خواهش ميکنم

قابلي نداشت

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: پنج‌شنبه 25 آبان 1385 - 09:41    
libero
عضو گروه مديريت آفتابگردان
عضو گروه مديريت آفتابگردان


پست: 1175
عضو شده در: 16 آبان 1384
محل سکونت: تهران
iran.gif


امتياز: 11304

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email

sooraty, جان اين شعر رو خودت گفتي Question Question Question

اگر اينجور باشه كه واي به حال اون كسي كه باعث شده تو از اين شعرها بگي مگر اينكه دستم بهش نرسه

ديگه تكرار نشه

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: پنج‌شنبه 25 آبان 1385 - 14:31    
Raha
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 297
عضو شده در: 22 آبان 1385
محل سکونت: Hamburg
germany.gif


امتياز: 2475

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email

واي واي وي Sad

افسردگي بالاي 80% Exclamation

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: شنبه 27 آبان 1385 - 10:13    
niyosha488
کاربر فعال
کاربر فعال


پست: 1537
عضو شده در: 11 مرداد 1385

blank.gif


امتياز: 14831

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

غریبه
حالم از این چند خطی که نوشتم بهم خورد !
وقتی غم نبودنت تو دلم نباشه
وقتی به تو فکر نکنم
نوشتن رو دوست ندارم
بعضی وقت ها اونقدر ذهنم خالی میشه
که به بودن خودم شک میکنم
احساس میکنم اصلا نیستم !
غریبه
این بعضی وقت ها داره تبدیل می شه به
همیشه !!!
غریبه
این دفعه بیشتر اسمت رو صدا می کنم
تا کلمات از یادم نره
غریبه
دلم شکست
غریبه
چه اهمیتی داره ؟
کسی که این نوشته رو میخونه از لحاظ ادبی ایراد بگیره
که چرا اینقدر تو رو صدا میکنم
چه اهمیتی داره که کسی از خوندن این حرف ها
خسته بشه
من دوست دارم صدات کنم
غریبه
وقتی صدات می کنم
بغض گلومو میگیره
حتی وقت هایی مثل الان
که فکر میکنم دلم نگرفته
فکر میکنم که حرفی نیست که بزنم
وقتی اسمت رو می گم
می فهمم که هنوز دلم حرف واسه گفتن داره
می فهمم که چشمام هنوز اشکی واسه ریختن دارن
می فهمم که هنوز
دوست دارم
چقدر اون آدمی که فکر کنه این نوشته ها رو دارم واسه
یه آدم یا یه .... مینویسم می تونه بی فکر باشه !!!
غریبه
اون ها که مثل من تو رو نمی شناسن .
اونا که نمیدون غریبه کیه
هر کسی هر جوری که دوست داره
تو رو معنی می کنه
هه !
خوب اگه اینجوری نبود که
تو غریبه نبودی !
غریبه
چرا دنیا اینقدر کوچیکه ؟
چرا هر کسی درد یک نفر دیگه رو می بینه
زود اون رو فراموش میکنه
چرا همه فکر می کنن از دیگرون بیشتر سختی کشیدن .
خود من چی ؟
خود من چرا این فکر ها رو می کنم ؟!؟!
غریبه
دوست دارم
به اندازه ی این بغضی که تو گلومه
به اندازه ی یه قطره اشک
به اندازه یه لیوان آب خنک وسط یه کویر بی آب و علف
به اندازه ی یک نگاه مهربون
به اندازه ی هر چیز قشنگی که هست و نیست
دوست دارم
چون وقتی به تو فکر می کنم
وقتی با تو حرف می زنم
دیگه مثل بقیه نیستم
دیگه غصه های خودم یادم میره
غصه های بقیه میشه غصه ی من .
وقتی که اسم تو هست
انگار که از دنیا
هیچی نمی خوام .
هیچی !
وقتی باهات حرف می زنم
دیگه از کسی متنفر نیستم
حماقت کسی من رو آزار نمیده .
چون وقتی با تو حرف می زنم
تو این دنیا نیستم
دست هیچ کدوم به من نمیرسه .
غریبه
چرا همه ..... حتی خود من .....
همه گند کاریشون رو میندازن گردن سختی ها
همیشه اون هایی که واقعا سختی میکشن
ساکت میمون
ساکت میمون و تو سکوت خودشون ...
به حماقت ما میخندن !
غریبه
اگه تو ساکتی
من به جای تو به همشون میگم
میگم که دیگه شورش رو در آوردن
میگم که حالم داره بهم میخوره
غریبه
وقتی اسمت
یادت
با منه
میتونم نوشته های خودم رو
بار ها و بارها بخونم .
غریبه
چرا میخندی ؟
هیچ وقت نفهمیدم این لبخندت واسه چیه
هر چی هست من رو آزار نمیده
ولی گاهی وقت ها باعث میشه خجالت بکشم .
غریبه
قول میدی امشب قبل خواب برام لالایی بگی ؟
دیگه طاقت ندارم
بیا
بیا که سرم رو بزارم روی شونه ات
بیا که دیگه نمیتونم این همه رو تو خودم بریزم
این دلم از بس همه چیز رو تو خودش ریخت
همه چیز رو!
بزگ و بزگ تر شد
اونقدر بزگ که دیگه دیده نشد
نا پدید شد
همون جوری که تو واسه خاطر بزرگیت
نا پدید شدی
اونقدر بزرگ شد
که دیگه کسی اون رو ندید
کسی اون رو ندید ....
همه لگدش کردن
همه شکستنش
خواسته یا نا خواسته ...
خوردش کردن
غریبه
بیا ...
بیا که دیگه آسمون هم از نگاه من خجالت میکشه
زمین خستگی پاهای من رو نمی تونه تحمل کنه .
هر درختی ... هر چقدر هم که کهنسال و پیر...
وقتی بهش تکیه میدم
با لرزش دلم
می لرزه !
غریبه
باز هم لبخند میزنی !!!
دیروز خودم رو دیدم .
خودم رو دیدم
باور کن دیدم
خیلی چیز های دیگه رو هم دیدم
نمی دونم تحملش رو دارم یا نه
ولی دیدم .
به خاطر خودم و خودت
به کسی چیزی نگفتم .
اون اولش که داشتم مینوشتم و اسمت رو آوردم بغض کردم
الان هم بغض کردم
ولی این دو تا با هم فرق دارن
خیلی هم فرق دارن ...
تو که فرقشون رو می دونی ؟ مگه نه ؟
آره !
معلومه که می دونی !
تو خیلی چیز ها رو میدونی !
شاید بهتره بگم همه چیز رو !
مثلا می دونی وقتی عروسک یه بچه رو از دستش به زور بگیرن
چقدر آروم و بی صدا دلش میشکنه .
می دونی اون کسی که این نوشته رو می خونه
به چی فکر می کنه
به چیزایی که از دست داده
به بغضی که همیشه بی صدا تو دلش می شکنه
به چیزهایی که می خواد داشته باشه .
چیز ها که نه !
بهتره بگم به چیزی که که می خواد داشته باشه !
سکوت .
فقط سکوت .
.
.
.
.
.
.
.
همینه که همدم تنهایی من شده !
شاید تنها چیزی که از تو یاد گرفتم !
تنها چیزی که باعث می شه هنوزهم با تو حرف بزنم
تنها چیزی که می تونه
من رو
زنده نگه داره .
ولی غریبه
خودت می دونی
این سکوت بعضی وقت ها
بد جوری آتیش میزنه .
وقتی شروع کردم به نوشتن آسمون پر ابر بود
حالا همشون رفتن
باز هم اسیر دست باد
رفتن بالا سر یکی دیگه .
ولی اون یه نفر ... وقتی ابرها میرن بالا سرش
اون هم با غریبه خودش حرف میزنه یا نه ؟
میدونی چیه .
وقتی اینجوری باهات حرف میزنم
هیچ وقت به این فکر نمیکنم که شاید
جمله هام غلط از آب در بیان .
چون میدونم اگه یه بار حرفم رو اشتباه بگم
تو از من خبر داری
تو خودت میفهمی که چی می گم .
غریبه .
از همین حالا...
همیشه دوستت دارم يک دوستي بدون تا ......

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: چهار‌شنبه 1 آذر 1385 - 21:03    
Raha
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 297
عضو شده در: 22 آبان 1385
محل سکونت: Hamburg
germany.gif


امتياز: 2475

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email

آفرين آفرين آفرين آفرين

تا هميشه دنيا تا هميشه عشق تا هميشه بودن.

دوستي بدون تا ......

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:


نمایش پستها:                 مشاهده موضوع قبلی :: مشاهده موضوع بعدی  
پاسخ دادن به این موضوع
 
رفتن به صفحه 1, 2, 3, 4  بعدی
صفحه 1 از 4

تمام زمانها بر حسب GMT + 3.5 Hours می‌باشند
 Related Topics 


 information 

 

پرش به:  
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید


Copyright 2004-2024. All rights reserved.
© by Aftabgardan Cultural Center : Aftab.cc