جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ |  عضویت / ورود


[بدون موضوع]
توسط در مورخه : چهارشنبه، 27 بهمن، 1389

من دانشجوی ترم 5 آموزشکده ی دولتی در مقطع کاردانی هستم البته این ترم فقط 5 واحد دارم.



این تجربه ی 2 سال تحصیل من توی آموزشکده ی دولتیه که سال ورود من فقط 30 نفر پذیرش داشت. از همه ی دوستان درخواست دارم حتما تا آخر بخونید...



وقتی رفتم رشته ی کامپیوتر مثل 90 درصد کسایی که انتخاب رشته میکنند نبودم که به نظر بابام یا واسه کلاس گذاشتن برم . یادمه 12 سالگیم خودم و از روی چیزایی که شنیده بودم اون زمان ویندوز 98 نصب میکردم (چیزایی که در مغازه به نصب ویندوز اشاره میکردن و آموزش کامل نبودن) یادمه هرکی ویندوز نصب میکرد بهش میگفتن مهندس!!! خیلی از کسایی که الان میشناسم حتی محیط ویندوز 98 رو هم ندیدن حالا این چیزا افتخار نیست بگذارید، اگه یا از روی علاقه و استعدادی که خدا بهمون داده نریم توی یه کاری آخرش این میشه:

دانشجو سر کلاس فقط منتظر تموم شدن کلاس باشه،فقط فکر امتحان باشه،فقط فکر این باشه استاد زودتر تموم کنه بحثو نه اینکه دنبال پیشرفت باشه نه اینکه از یادگیری مطالب توی اون رشته لذت ببره، یادم میاد برای یادگیری برنامه نویسی چه شبها که تا خود صبح تلاش میکردم و خونوادم شاکی شده بودن که میمیری و ازین حرفا



-ترم اولی که وارد آموزشکده شدم درس مهم مهندسی نرم افزار توی جزوه ی 6 صفحه ای تدرس شد که کاملا مشخصه عاقبت همچین مهندس نرم افزاری چه خواهد شد...

بعد 5 ترم فهمیدم که:

دلت به اصغر آقا ماست فروش خوش باشه به استاد جماعت نباشه، البته از حق نگذریم بعضی از استادا که تعدادشون از یکی بیشتر نمیشد! هم وجود داشت .



یه چیزی بگم گریه کنید:

سر کلاس برنامه نویسی مبتنی بر وب html تدرس میشد که جناب استاد که مدیر گروه محترم هم بودند درس رو از روی جزوه ی قرن 1 هجری تدریس میکرد و در آخر چندتا دستور vb script برا دوستان بیان کردند و من هرچی خواستم بگم حضرت استاد الان PHP هم داره قدیمی میشه شما چه کار میکنید به جمله ی تاریخی زیر مواجعه شدم:

تو کلاس همه مثل شما نیستند بعضی از بچه ها html بلد نیستن بعد ما چطور بیام بهشون چیز دیگه یاد بدیم مگه کلاس فقط مال شماست؟

کاش فقط همین رو میگفتن تا میخواستم حرف بزنم 60 نفر میخواست بهم حمله کنه بهم میگفتن شبکه آموزش!!!، ولی خدایی همشون به استعداد هام پی برده بودن!!!

در جواب من چی بگم؟ انصاف داشته باشید ؟ بگم پس من که شب و روزم رو ریختم به پا کامپیوتر چی؟ منی که تفریحم یادگیری کامپیوتر بوده چی؟ منی که دیونه ی کامپیوترم و کامپیوترم رو از روی علاقه بوس میکردم !!!! چی؟



خلاصه فقط یه چیزی فهمیدم و بس:







(( درسای دانشگاه رو پاس کن وقتای آزادت برنامه نویسی یاد بگیر ))





به همه دوستان توصیه میکنم دلشون رو خوش نکنن به اینکه دانشگاه قبول شدن سالی که من کنکور دادم آموزشکده ی شهرمون 30 نفر فکر کنم میخواست و من با رقابت سخت قبول شدم اما 1 سال بعد فکر میکنید چند نفر پذیرش کرد؟؟؟ اصلا تعجب نکنید 120 نفر. خوب مشخصه وقتی محیط یه دانشگاهی از دانشجوهای با سواد و بیشواد پر بشه منطقا کسایی که باسوادترند ضرر میکنن چون استاد باید کم درس بده، سطح پایین درس بده تا آقایون که تعدادشون هم کم نیست صداشون درنیاد و راست راست به استاد "خسته نباشید" بگن و بعضی وقت ها استاد هم خوشش بیاد از این اوضاع



مگه دانشگاه شریف و امثالش چطور اسم در کردن نه اینکه دانشجوهاشون خوبن؟ مطمئن باشید اگه مثل سایر دانشگاه ها هر کسی میتونست وارد شریف بشه الان شریف ناشریف بود!



یه نصیحت برادرانه بهتون دارم هر وقت هر جای ایران رفتید توی یه کلاسی نترسید تا استاد اومد سر کلاس برید در گوشش بگید استاد من اومدم اینجا از وجوتون استفاده کنم همین اول راه حاضر غیاب کنید و هرکس که خواست خسته نباشید بگه بهش اجازه بدید بره .

ای کاش چیز هایی که الان میدونم رو ترم 1 میدونستم تا این همه عقب نمونم.



من کسایی رو میشناسم که از دانشگاه آزاد و چه ملی مدرک لیسانس دارن ولی بلد نستند حتی به اینترنت وصل بشن چه برسه به نصب نرم افزار این واقعا جای تاسف داره سطح سواد افراد به نظر من ربطی به دانشگاهش نداره و به معدلش من معدلم 14 هست و دلیل کم بودنش 2 تا نمره ی 8 توی ریاضی و 1 نمره ی 2 باز توی ریاضی و 10 توی اندیشه ی اسلامی و 10 توی معارف و 0 توی تربیت بدنی و کلا دروس عمومی کم و اما : 20 توی برنامه سازی پیشرفته 20 توی برنامه نویسی مبتنی بر وب 20 توی پایگاه داده 16 توی زبان اسمبلی و نمره های خوب خوب ! توی دروس تخصصی

خلاصه من یه اشتباه داشتم که فقط به درسای تخصصی بها میدادم تازه فهمیدم هیچ کس نمیاد بگه برنامه نویسی چند بردی میگن معدلت چنده و شما باشد به جفتشون اهمیت بدین.



هرجا که درس میخونید متوجه این موضوع باشد که همه چیز فقط چیز هایی که استاد میگه و سر کلاس میشنوید نیست بدونید چیزای سر کلاس مسخره ترین و عقب افتاده ترین چیزها میتونه باشده والبته گاهی.



هرچی از کامپیوتر بلدم رو مدیون خودم هستم (چه متکبر!)حتی جمله ای هم در طول 2 سال کاردانی یاد نگرفتم از استاد ها و همیشه چیزهایی که سر تمام کلاس ها شندیدم برام تکراری و ساده بون راجع به نمره ی ریاضیم بگم 8 اول رو به خاطر تداخل امتحانی بردم 2 رو ترم تابستونی باز بخاط غیبت در امتحان که استاد لطف کردن و 2 دادن! و 8 بعدی رو بخاطر اینکه از استاد خواستم کاربرد چیزی که داره درس میده رو بهم یاد بده بردم که استاد لطف کردن و گفتن شما افتادین نیاز نست کلاس بیاید البته نه با این لحن



راستی گفتم تداخل امتحانی یه چیزی یادم اومد یه ترم از بس این سیستم آموزشکده ی ما قوی بود بعد از انتخاب واحد علاوه بر اینکه ساعت کاس های با ساعتی که ما انتخاب کرده بودیم هم خوانی نداشت بلکه تاریخ امتحان طوری شده بود که 3 تا امتحان توی یه ساعت افتاده بود.



جالبه بدونید آموزشکده ی ما توی اتان بهتذین هم بود البته خداییش امکاناتش حرف نداشت قط ما استاد به چشم ندیدیم.



راستی راجع به داشنگاه آزاد بگم امسال بدون اینکه حتی یک روز به خاطر کنکور درس بخونم توی کنکور آزاد شرکت کردم و رتبه 24 شدم سوالای برنامه سازیش بیشتر به جک های قرن 18 میلادی شبیه بود تا به تست کنکور زبان تخصصی و خلاصه کل درساش سوالاتی در حد افتضاح بودن کسی که یکی دوماه خونده بود به نظر من مگر خنگ بوده باشه که رتبه ی 1 نشده باشده خلاصه این رو بگم اینا همه کشک بود هرکس رو که میدیدیم حتی بجه های معتداد کلاس!!! که همیشه فضا بودن هم قبول شدم فکر کنم فقط مراقبین کنکور خودشون قبول نشده بودن!!!

با این اوضاء تمرکزم رو گذاشتم برای ملی و امیدوار خدا کمکم کنه.



آخر آخر لازم میدنم بگم شاید همه ی داشنگاه آزاد ها اینجوری نباشن و من با هیچ شخصی و گروهی مخالف نیستم و حرف آقای نیرومند رو کاملا قبول دارم که همه چیز به استاد بستگی داره .

هر آدمی عقل داره و نظر من رو خوند خوشم نمیاد کسی انتقاد بیجا کنه خدا عقل داده و خودتون انتخاب کنید اما به قول یه عزیزی بعضی وقتا بپرسید تا راه های تکراری نرید.

این جمله رو 2 روزه یاد گرفتم شما هم بخونید بد نیست:

در دنیا هیچ بن بستی وجود ندارد. یا راهی خواهم یافت، یا راهی خواهم ساخت.



به امید موفقیت همه ی انسان های دنیا.

پیروز باشد.




[ ارسال جوابیه | شاخه اصلی ]
News ©